مناجات ماه رمضانی و شرح حال ما
تـوبـهای مـیطـلـبد عـفـوِ اِلهِ من و تو که کـند رحم به این ناله و آهِ من و تو لطف حق منتظرِ بارشِ چشمان کسیست تا بشویَـد گُـنه از روی سیـاهِ من و تو ابرِ رحمت چکد از گوشۀ چشمان دعا قدرتی هست در این توشۀ آهِ من و تو یک قَـدَم مانده به تـقـدیرِ شب قـدر بـیا نیست جُـز آهِ سحـرگاه، پـناه من و تو گِرِهی باز کن از رشتۀ غمهای بزرگ تا گِرِه وا شود از ابروی ماه من و تو چشمِ دل ماند ز دیدارِ نگـارندۀ خویش ای دل اینجاست خدا چشم به راه من و تو چـشمۀ آب بقـا گر چه نَخُـشکد هرگز؛ پس چه شد یک شبه خشکید نگاه من و تو؟ برو ای اهل ریا، خشک مکن دریا را با خـدایـنـد خـلایـق، نه سپـاه من و تو بس کـن ای مـدّعـیِ دیـنِ نـفـاق آلـوده شهرمان تیره شد از رنگِ گناه من و تو علّتِ اینکه نیامد پـسرِ فـاطمه چیست؟ مانـده در پـردۀ اعـمالِ تـبـاهِ من و تو! گر شَوَد دستِ تـوسّل ز ولایت کـوتاه سامـری میشکـند قُـبح گـناه من و تو هدف از خلقتِ ما معرفت محبوب است این جهان نیست قدمگاهِ رفاه من و تو نور ما نور حسین است؛ خـدا میداند کـربـلای دلِ ما هـست گُـواه من و تو |